در یک مهمانی، آقایی حدوداً ۶۵ ساله حضور داشتند. بسیار چابک و پرانرژی؛ خستگیناپذیر بود! چند تن از جوانانی که در آن جمع بودند، از تعجب میگفتند: ایشان بمبِ انرژیست! خسته نمیشود؟ و من فکرکردم که راست میگویند. این آقا اینمقدار انرژی را از کجا آورده است؟!
هدف از زندگی چیست؟ یادم میآید، این سؤال را وقتی همهی خانواده دور هم شام میخوردیم، خواهرم از پدر پرسید و فکر میکنید پدرم در جواب چه گفت؟ «چرا همچین سؤال سختی میپرسی؟» بله! این هوشمندانهترین جوابی بود که شاید پدرم میتوانست در پاسخ به پرسشی بدهد که خودش هم دقیقا جوابش را نمیدانست!
۱. دالایی لاما (THE DALAI LAMA) شاد بودن، هدف واقعی زندگی است
قدیسی به نام دالایی لاما، با نام تنزین جیاتسو، در حال حاضر رهبر بوداییان تبت است. دالایی لاما در واقع لقبی است که به رهبران بوداییان داده میشود، تنزین جیاتسو یک طبیب روح است و پیام همیشگیاش صلح و شفقت برای تمام مردم دنیاست.
«من معتقدم هدف واقعی زندگی، شاد بودن است. هستهی وجودی ما قناعت است و من با توجه به تجربهی ناچیزم دریافتهام، هر چه بیشتر به خوشحالی دیگران توجه کنیم، احساس خوبتری درونمان ایجاد میشود. حس محبت به دیگران خودبهخود ذهن را آرام میکند و ترس و ناامنی از شما دور میشود و این احساس به شما قدرت میدهد با هر گونه مانعی که با آن روبهرو میشوید، مقابله کنید و این منشأ اصلی موفقیت در زندگی است، چون ما تنها موجودات روی زمین نیستیم. این اشتباه است که همهی آرزوهایمان در شادمانی خودمان خلاصه شود. البته نباید بیرون از خودمان به دنبال خوشحالی باشیم، این رمز گسترش آرامش درونی است.»
۲. استیو پاولینا (STEVE PAVLINA) هدف از زندگی، کشف و تجربه است
استیو پاولینا در ۱۹ سالگی در یک سلول انفرادی زندانی شد، ولی تصمیم گرفت به دنبال رشد شخصیتی خود برود. در نهایت، تبدیل به یکی از بزرگترین وبلاگنویسان موفق دنیا در زمینهی توسعهی فردی شد. اگر میخواهید سری به وبلاگ او بزنید توصیه میکنم حتما وقتتان را تنظیم کنید، چون محتوای وبلاگ او به شدت اعتیادآور است.
۳. بایرون کیتی (BYRON KATIE) برای درک بهتر اینکه هدف از زندگی چیست، باید بدانیم هدف از زندگی چه چیزی نیست
بایرون کیتی فردی به شدت افسرده بود که دست به خودکشی هم زده بود، اما زمانی که به درستی درک کرد چگونه میتواند زندگیاش را تغییر دهد، توانست به تمام رنجهایش غلبه کند. چیزی که او درک کرده بود این است: «زمانی که افکار بد را باور کنید، باعث ناراحتیتان میشوند، اما اگر به آنها اهمیت ندهید دیگر رنج نمیبرید. این یک فرآیند بسیار ساده و در عینحال بسیار قدرتمند است، اما مطمئن باشید، جواب میدهد! من به شدت توصیه میکنم که فقط «خوب» فکر کنید».
۴. کریس گیلبیو (CHRIS GUILLEBEAU) هدف از زندگی، شاید یک جفت چکمه و گربهها باشند
جواب کریس شاید کمی عجیب باشد، اما تعجب نکنید، چون خودش هم آدم خاصی است. او نمونهی زنده و واقعی کسی است که میتواند به شما ثابت کند دلیلی ندارد، در زندگی از همان رویهای پیروی کنید که دیگران پیروی میکنند. لزومی ندارد مثل دیگران باشید. این مرد یاغی معتقد است اگر بخواهی، میتوانی اجازه ندهی هیچ عامل بیرونی تو را محدود کند و بال و پرت را ببندد. این مرد تمام کشور های دنیا را دیده است، هر ۱۹۳ کشور جهان را، پس طبیعی است که حداقل یکی دو راز دربارهی زندگی بداند. میتوانید ویدیو او به نام چکمهها و گربهها (boots and cats) را در یوتیوب ببینید.
۵. کریستی ماری شلدون (CHRISTI MARIE SHELDON) تنها هدف زندگی که میتواند ارضاکنندهی روح آدمی باشد، عشق است
داشتن یکی زندگی هدفمند می تواند تاثیر فوق العاده در پیشرفت شما داشته باشد. اما چگونه می توانیم فرد هدفمندی باشیم؟ اگر شما برای تعطیلات آخر هفته خود برنامه ریزی کرده اید و به اندازه کافی هم انرژی برای خود ذخیره کرده اید، پس بدانید شما فرد هدفمندی هستید.
هدفمند زندگی کردن یعنی میدانی باید زمانی را به «تیز کردن اره خود اختصاص دهی». حتما این جمله را شنیدهاید و داستان آن را میدانید.
ماجرا از زمانی شروع شد که دو نفر برای اره کردن درخت به جنگل رفتند. یکی از آنها بیدرنگ کار را آغاز کرد و بیوقفه شروع به اره کردن درختان کرد تا در آخر روز چوب بیشتری نصیبش شود، اما دیگری گاهی دست از کار میکشید، گوشهای مینشست و همانگونه که کمی آب و خوراکی میخورد اره خود را هم تیز میکرد.
آنکه مدام کار میکرد با نگاهی تاسفبار رفیق خود را نگاه میکرد و با خود میگفت این آدم موفق نمیشود! اما بعد از چند ساعتی ارهاش کند و بدنش خسته شد و نمیتوانست با سرعت اولیه کار کند… غروب که شد مردی که هر از چندگاهی ارهاش را تیز میکرد، چوب بیشتری جمعآوری کرده بود.
تلاش بیوقفه بد نیست، اما باید پذیرفت جایی آدم کم میآورد و دیگر نمیتواند با سرعت اولیه کار را ادامه دهد.
به همین دلیل روانشناسان و آدمهای موفق توصیه میکنند نباید همه روزهای هفته، ماه و سال را فقط به کار پرداخت. باید زمانهایی را به تفکر، مهارتآموزی، تفریح و شادی اختصاص داد و با اره تیز شده به سمت موفقیت قدم برداشت.
زندگی رنج به همراه دارد
البته آنچه گفته شد برای آدمهای هدفمند است که میدانند باید کار کنند، بشدت هم کار کنند چون زندگی شوخیبردار نیست و اگر بدون برنامهریزی وقت زیادی را به استراحت و موکول کردن کارها به روزهای آینده اختصاصدهی یک روز به خودت میآیی و میبینی.
از امورات شخصی، خانواده، جامعه، دوستان و… عقب ماندهای. چون آن زمانهایی را که باید تلاش میکردی به بطالت یا ندانمکاری سپری کردهای.
خداوند در قرآن میفرماید: «ما انسان را در رنج آفریدیم». تفاسیر زیادی از این آیه موجود است که در بیشتر آنها این نکته یادآوری شده که رنج، باعث تکامل انسان میشود و او را به خود شناسی و خداشناسی میرساند.
همه دوست دارند زندگی بیدردسری را تجربه کنند و به فکر تامین پول، خانه، کار و… نباشند. به دست آوردن همه اینها برای عموم مردم کاری دشوار و رنجآور است، اما واقعیت این که زندگی سخت است.
این باور اشتباهی است که فکر کنیم این دشواری فقط در کشور ماست و در کشورهای دیگر مردم بسادگی زندگی میکنند. همه آنهایی که به کشورهای پیشرفته سفر کردهاند به این نکته اذعان دارند که مردم این کشورها بسختی کار میکنند.
بهرهوری و قانونمداری در چنین کشورهایی بسیار بالاست و هیچ کارفرمایی به اصطلاح پول مفت ندارد به آدمهایی بدهد که بهرهوری کمی دارند.
حالا اگر به این حرفها اعتقادی ندارید کافی است، چند فیلم خارجی و ارزشمند را با دقت تماشا کرده و روی موضوع کار کردن آدمها در هر پست و مقامی دقت کنید تا متوجه شوید داشتن کار و کسب درآمد برای آنها حیاتی است و اگر فردی کارش را از دست بدهد، زندگیاش بسیار دشوار میشود.
آخر هفتهها را میتوانید به تفریح از هر نوعی که دوست دارید اختصاص دهید، اما واقعیت این است که در طول هفته باید بشدت کار کرد. اینکه میگویند برای تامین مخارج زندگی باید دو یا سه شغل داشت و خیلیها این موضوع را نقد میکنند و ایرادهایی به آن میگیرند را زیاد هم جدی نباید گرفت.
راستش زندگی گران شده، نه تنها در کشور ما که در همه دنیا. برخی میگویند از بَرجها و تجملات زندگی کم کرده تا لازم نباشد چند جا کار کنید، اما باور کنیم برخی از بَرجهای زندگی امروزی را نمیتوان به حساب ریخت و پاشهای بیحساب و کتاب گذاشت، آنها لازمه زندگی هستند.
از طرفی بد هم نیست آدم کار کند و پول دربیاورد و مثلا اتومبیل مجهزی بخرد تا ساعاتی که از آن استفاده میکند، لذت ببرد و آسایش داشته باشد یا خانهای بخرد که امکانات خوبی داشته و زندگی را برای او راحتتر کند.
راحت زندگی کردن و داشتن آسایش را نباید با تجمل گرایی و مصرفگرایی بیحد و اندازه و بیمارگونه قاطی کرد و اشتباه گرفت.
مدیریت زمان کلید طلایی
اینجاست که پای مدیریت زمان وسط میآید. چیزی که تلفیقی از تمامی مسائل یاد شده را به گونهای منطقی ایجاد میکند. باید سخت کار کرد تا آسایش بیشتری داشت. بد نیست گاهی به مورچهها یا زنبورهای عسل نگاه کنیم.
آنها سخت تلاش میکنند تا بتوانند به حیات خود ادامه دهند. پس بهتر است از سخت کار کردن، نترسیم اما وقت خود را مدیریت کرده و باور کنیم با مدیریت زمان از 24 ساعتی که در اختیار داریم خیلی بهتر و مفیدتر میتوانیم، استفاده کنیم از همین امروز روی مدیریت زمان متمرکز و دقت کنید که چند ساعت را به بطالت سپری کردهاید البته همه میدانیم که بطالت حتی با تفریح فرق دارد. تفریح، کاری هدفمند است که برای خوش بودن در نظر گرفته میشود و در نهایت بهرهای دارد، اما بطالت، وقت گذارنی بیهوده است که هیچ ثمرهای ندارد. یکیاش همین وقتگذرانی بیش از اندازه در شبکههای اجتماعی! واقعا چه لزومی دارد ساعتها در گروههای تلگرامی بچرخی؟!
شاید بهتر باشد همان زمانی که برای سپری کردن در شبکههای اجتماعی در نظر گرفته میشود برای اموری باشد که به ارتقای درک وفهم ما کمک کرده و باعث میشود راه تازهای برای زندگی بهتر پیدا کنیم. مگر نه این است که خداوند، آفریدگار تازهگیهاست و هر روز و هر ساعت ما را به راهی نو هر چند پرچالش فرامیخواند. هر راه تازه، رُخ جدیدی از زندگی را به ما نشان میدهد پس وقت خود را برای یافتن راههای تازه صرف کنیم.