عشق خدایی

عشق خدایی

عشقولانه - مطالب آموزنده - زندگی هدفمند
عشق خدایی

عشق خدایی

عشقولانه - مطالب آموزنده - زندگی هدفمند

زندگی ما باید رنگ خدایی داشته باشد / باور به مرگ و معاد باید در زندگی ما جریان پیدا کند

زینتی



اقسام زندگی مردم در دنیا


دبیر هیئت امنای جامعه‌الزهرا(سلام‌الله‌علیها) با بیان اینکه زندگی دنیا در نگاه مردم، ۶ قسم دارد، گفت: زندگی برخی مردم در دنیا، زندگی حیوانی است و به حرکت دورانی و تولید مثل می‌پردازند، آنان هدفی برای حرکت در ضیافت الهی نمی‌بینند و گروه قابل توجهی از مردم در دنیا چنین زندگی دارند.


حجت‌الاسلام‌والمسلمین زینتی افزود: زندگی برخی دو بخش است، یعنی بخشی از زندگی خود را به مسائل دنیوی و بخش دیگر را به مسائل اخروی و معنوی اختصاص می‌دهند که این نوع زندگی، هدف ما نیست و حتی اگر هدف هم داشته باشیم، ما را به هدف نهایی نمی رساند؛ زیرا بخش دنیوی بر بخش اخروی ما سیطره دارد و اثرات زندگی اخروی را از بین می‌برد و این نوع زندگی رنگ خدایی ندارد.


وی اضافه کرد: گروه سوم، زندگی دینی و دینوی دارند، اما دین را در خدمت دنیا می‌خواهند و اگر برای خدا کاری می‌کنند به طمع دنیا است؛ این گروه اسیر دنیا هستند و دین را وسیله رسیدن به دنیا قرار داده اند و دنیا برای آنان هدف است.


انبیا و اولیای الهی، دنیا را وسیله تأمین آخرت می‌دانستند


دبیر هیئت امنای جامعه‌الزهرا (سلام‌الله‌علیها) بیان داشت: گروه چهارم، زندگی اخروی دارند، اما در زندگی اخروی به دنبال لذت شخصی هستند نه خواسته خداوند؛ اما زندگی که مد نظر ماست، مسیر آن به آخرت ختم می‌شود و زندگی در خدمت آخرت است.


حجت‌الاسلام‌والمسلمین زینتی گفت: در این نوع زندگی، انسان‌ها هر کار که می‌کنند، می‌بینند که رضایت حضرت حق تأمین است یا نه و هدف از هر کاری، آبادانی آخرت است؛ این افراد دنیا را نمی‌بینند، زیرا به فرموده امام علی (علیه‌السلام) توجه دارند که دنیا گذرگاه و محل عبور است.


وی تصریح کرد: این نوع زندگی در دنیا، هدف تمام انبیا و اولیای الهی بوده است و ما در این نوع نگاه، دنیا را وسیله تأمین آخرت می‌بینیم، یعنی تمام تلاش انبیا و اولیای الهی به اینجا رسیده که زندگی در این دنیا، آخرت را تسهیل کند و دین به معنای آیین زندگی الهی برای آنهاست.


چگونه زندگی ما رنگ الهی پیدا می‌کند؟ / راهبردهای کلان برای داشتن زندگی خدایی


دبیر هیئت امنای جامعه‌الزهرا (سلام‌الله‌علیها) با بیان این سؤال که چه کنیم که زندگی ما رنگ الهی داشته باشد، عنوان کرد: برای این که زندگی ما رنگ خدایی پیدا کند، خداوند به ما پنج راهبرد کلان را به ما معرفی کرده است تا زندگی ما همواره رنگ خدایی داشته باشد و خداوند، نقطه آمال ما و رضایت او مد نظر ما باشد.


حجت‌الاسلام‌والمسلمین زینتی افزود: یکی از راهبردهای کلان، زندگی همراه با ذکر مرگ است که از آن به زندگی مرگ آگاهانه تعبیر می‌شود، بدین معنا که اگر انسان مرگ را در زندگی خود مجسم ببیند، هیچ گاه رنگ الهی اعمالش پاک نمی‌شود.


باور به مرگ و معاد باید در زندگی ما جریان پیدا کند


وی در ادامه به تفاوت‌های بین علم و عمل اشاره کرد و با بیان اینکه علم مقدمه باور است، گفت: ما باورهای خرافی داریم که مبتنی بر علم نیستند؛ باور جهت نما است و فعل و شدت عمل را تعیین می‌کند و در رفتار و شخصیت ما تأثیرگذار است اما علم اینگونه نیست.


دبیر هیئت امنای جامعه‌الزهرا (سلام‌الله‌علیها) اظهار داشت: باور به معاد و قیامت و باور به مرگ باید در زندگی ما جریان پیدا کند و در رفتار ما نمود پیدا کند تا زندگی ما مبتنی بر ایمان باشد.


حجت‌الاسلام‌والمسلمین زینتی افزود: دومین راهبرد کلان برای داشتن زندگی خدایی، مراقبت از خود است که در راهبرد کلان روایی ما به تقوا تعبیر می‌شود که خودنگه داشتن و پاییدن نفس است و انسان پنج بعد مراقبتی از خود دارد.


مهارت‌های زندگی مرگ آگاهانه


وی با بیان این سؤال که چگونه مرگ آگاهی داشته باشیم، تصریح کرد: اول اینکه نجوای دل با اهل قبور داشته باشیم و در قبرستان با اهل قبور سخن بگوییم که این نشانه تأثیر مرگ است.


وی ادامه داد: دوم تجهیزات مردن را فراهم کنیم، همچنین به قبرستان بروید و در قبر بخوابید و به بالای قبر نگاه کنید که چقدر با دنیا فاصله دارید؛ بنابراین گفتگو با اهل قبور، تهیه تجهیزات مرگ و خوابیدن در قبر از جمله مهارت زندگی مرگ آگاهانه است.

راز موفقیت در زندگی چیست؟ با ۳۵ راهکار برای داشتن زندگی موفق آشنا شوید

35 راز موفقیت در زندگی و داشتن یک زندگی موفق



تمام افراد می خواهند موفق باشند؛ در حالی که همه حاضر نیستند کارهای مورد نیاز برای رسیدن به موفقیت را انجام دهند. اگر به دنبال دانستن راز موفقیت در زندگی تان هستید، بهتر است نکاتی را که می گوییم رعایت کنید تا در زندگی موفق شوید.


در ابتدا باید فکر کنید که زندگی موفق چه معنی ای برای شما دارد و به چیزهایی که برایتان اهمیت دارد فکر کنید. اگر انگیزه ی مشخصی نداشته باشید، ممکن است فرصت های زیادی در اطراف شما باشند و شما آن ها را نبینید. به همان اندازه که تصمیم گیری در مورد خواسته هایتان مهم است، این موضوع نیز از اهمیت زیادی برخوردار است که یاد بگیرید از الگوهای محدود کننده ای دوری کنید که شما را از رسیدن به چیزی که می خواهید دور نگه داشته اند.


نیازی نیست تمام این الگوها را یکجا در زندگی تان تغییر دهید، بلکه می توانید هر بار بر روی تعدادی از آن ها تمرکز کرده و به آن شکلی که احساس می کنید ضرورت دارد، آن ها را کنار بگذارید یا تغییر دهید. کنار گذاشتن برخی از آن ها برای شما راحت تر از بقیه است، بنابراین از پیروزی های کوچک استفاده کنید و به آرامی به مراتب بالاتر برسید.


اگر آماده ی شروع یک زندگی موفق و شاد هستید با ما همراه شوید :


۳۵ راز موفقیت در زندگی :

۱٫ لازم نیست که همیشه همه چیز را درست بگویید

اینکه همیشه بخواهید شخصی باشید که درست می گوید، تنها شما را ناامید و عصبانی می کند، و مطمئنا به کسی هم کمک نمی کند. چند حقیقت کامل وجود دارد که نمی شود آنها را تغییر داد و مسائلی که درست محسوب می شوند، بستگی به ذهن هر شخص دارد. به جای اینکه خصوصیات خود را با خصوصیات افراد دیگر مقایسه کنید، به سراغ چیزی بروید که از لحاظ اخلاقی درست باشد. به این فکر کنید که چه چیزی منجر به بیشترین فایده، برای بیشترین افراد می شود. به جای استفاده از کلمات درست یا غلط، عبارات مضر و مفید را در نظر داشته باشید و تصمیماتی بگیرید که بیشتر از همه مفید بوده و ضرر کمتری داشته باشد.


۲٫ از نیاز به کنترل بقیه دست بکشید

کنترل به خودی خود، چیز بدی نیست. اما در این مورد دو مسئله وجود دارد؛ اول، قابلیت کنترل اعمال خودتان و دوم، کنترل دیگران. کنترل افراد دور و برتان به شما ارتباطی ندارد. اگر تجربه ای محکم و پایدار در مورد مسئله یا مسائل خاص داریم، قرار نیست دیگران را هم متقاعد کنیم که با ما هم نظر باشند. افراد خوشحال و آزاد می دانند که تمام افراد باید در دیدگاه ها و ایده های شخصی شان، آزاد باشند.


از نیاز به اینکه دیگران را راضی کنید تا از شما پیروی کنند، دست بردارید. به این افراد اعم از دوستان، خانواده یا غریبه ها، اجازه دهید همان کسی باشند که می خواهند. این قابلیت را در خود پرورش دهید که بفهمید چرا مردم به شکل های مختلف رفتار یا فکر می کنند. این کار روش خیلی خوبی برای گسترش افق دید شماست.


۳٫ از سرزنش کردن دست بدارید

یک راز موفقیت در زندگی این است که خود را سرزنش نکنید. سرزنش کردن خودتان و هرکس و هرچیزی غیر از خودتان، تنها به عنوان بهانه ای است برای کنار گذاشتن مسئولیت. این کار قدرت شما را کم می کند و باعث می شود احساس گناه کنید. قدرت خود را از دست ندهید و در مورد دیدگاه های خود، احساسات و کارهایتان مسئولیت پذیر باشید. از تجربیات تان پند بگیرید و به حرکت خود به سمت جلو ادامه دهید.


۴٫ از شکست دادن خودتان، دست بکشید

بخشی از ذهن ما مانند جاذبه کار می کند و همیشه سعی می کند چیزهای زیادی را در ذهن مان به چالش بکشد تا ما را دچار خودخوری و سرزنش کند. هرچیزی را که ذهنتان به شما می گوید باور نکنید. بد صحبت کردن درمورد خودتان، تنها تمامیت و وجود شما را زیر سؤال می برد، اما شما بهتر از این ها هستید. تمرین کنید تا بتوانید بر روی ویژگی های خوب خود و پیروزی های هر روز خود تمرکز کنید تا دوباره به ذهن خود آموزش دهید و عادت کنید.


۵٫ از باور های محدود کننده دوری کنید

باورهای محدود کننده، چیزی بیشتر از دیگاه های کوچکی هستند که نسبت به ممکن ها و غیرممکن ها دارید. البته سرانجام خواهید دید که قادر به انجام هر کاری هستید، تنها کافی ست وظیفه ی خود را انجام دهید و در واقع هدف کاملا واضحی داشته باشد. به دنبال آن، فرصت ها ناگهان برای شما به وجود می آیند. داشتن هدفی معین را با باورهای محدود کننده جا به جا کنید، خواهید دید که از پس چه کارهایی بر می آیید


یک خانم در طبیعت در حال پریدن



۶٫ از غر زدن دست بکشید

با غر زدن فقط می توانید چیزهایی را که در زندگی نمی خواهید تأیید کنید. غر زدن در واقع شکل دیگری از عدم مسئولیت پذیری و فرمی دیگر از مقاومت در برابر اتفاقاتی ست که در حال رخ دادن می باشد. در مواقع نادر، این اتفاقات در حال رخ دهی، در واقع همان چیزهایی هستند که به آن ها مشکلات می گوییم و در بیشتر مواقع، مشکل ها دیدگاه ما به آن ها هستند.


۷٫ از انتقاد کردن دست بکشید

انتقاد کردن تنها باعث می شود که عزم خود و دیگران را نسبت به مسائل کاهش دهیم. هر کدام از ما با دیگری متفاوت هستیم و زیبایی زندگی نیز به همین تفاوت هاست. نیازی نیست برای حل کردن یک مشکل، به شخصی منتقد تبدیل شوید. باید بتوانید ایده های جدید و دیگاه های تازه را بدون فکر کردن در مورد درست یا غلط بودنشان امتحان کنید. در واقع رشد را به انتقاد ترجیح دهید.


۸٫ از تحت تأثیر قرار دادن دیگران، دست بکشید

تمام استرس ها، فشارهای بیهوده ای هستند که از نیاز به تحت تاثیر قرار دادن بقیه، نشأت می گیرند. این نیاز یکی از بزرگترین مسائل استرس زای دوران مدرن است. اینکه سعی کنید دیگران را تحت تاثیر قرار دهید، تنها به ضرر شما عمل می کند؛ زیرا مردم، عدم اعتماد را حس می کنند و به این شکل در نظر آن ها متزلزل جلوه می دهید. جذاب ترین افراد، خوشحال ترین و قابل اعتماد ترین آنها هستند. انسان ها، واقعی بودن را بیشتر دوست دارند. لحظه ای که شما دست از تحت تاثیر قرار دادن دیگران بر می دارید و خود واقعی تان شروع به درخشیدن می کند، زمانی است که احتمال جذب آدم های مناسب به شما در زندگی، بالا می رود.


۹٫ از مقاومت در برابر تغییر دست بکشید

بعضی چیزها در زندگی، همیشگی هستند و تغییر نیز یکی از آن هاست. تغییر عنصری زیبا در زندگی انسان هاست که اگر نباشد همه چیز راکد شده و هیچگاه رشد نمی یابند. تغییر برای رشد، حیاتی است؛ پس آن را قبول کنید تا هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روحی ارتقا پیدا کنید.


۱۰٫ از برچسب زدن دست بکشید

یک راز موفقیت در زندگی این است که سعی کنید برچسب نزنید. سعی نکنید برای همه چیز عنوان و بر چسب خاصی تعیین کنید. در دیدن همه چیز به هر شکلی که هست، نه از طریق لنز و دیدگاه شخصی خود افراد، آزادی وجود دارد. این که چیزی را متوجه نمی شوید، به این معنی نیست که آن چیز اشتباه است. بدون اینکه بخواهید برچسب بزنید، به تغییرات کوچک در مردم و زندگی توجه کنید تا به این شکل، از نظر ذهنی، آزادی خیلی بیشتری را تجربه کنید.


یک خانم در حال نگاه کردن به خود در آیینه شکسته



۱۱٫ ترس های خود را کنار بگذارید

به یاد داشته باشید که این ما هستیم که ترس ها را به وجود می آوریم. درمان خاصی وجود ندارد، فقط باید بتوانید بر ترس خود غلبه کنید و شجاع باشید. در واقع تنها چیزی که باید از آن بترسید، خود ترس است. پس راز موفقیت در زندگی در این است که ترس را از بین ببرید و عشق و کنجکاوی را جایگزین آن کنید.


۱۲٫ دیگر بهانه نیاورید

بهانه ها، موانعی هستند که خود افراد آن ها را به وجود می آورند. بهانه ها، روشی فانتزی تر برای گفتن این جمله اند که ” من امیدوارم کسی پیدا شود و مشکلات من را حل کند”. ما همیشه به دنبال بهانه ایم تا مسیر رسیدن به اهداف خود را طی نکنیم و خواسته های خود را عملی نکنیم. جملاتی مانند شاید والدینمان به اندازه کافی به ما احساسات نشان نداده اند، شاید ما تجربه ای مخرب داشته ایم که بر روی قابلیت ما برای اعتماد به بقیه تاثیر گذاشته است و جملاتی از این دست، بهانه هایی هستند که مانع طی شدن مسیر رسیدن به هدف می باشند. گاهی اوقات این دلایل، دلایل خوبی هستند؛ اما حقیقت این است که وابسته شدن به این توجیحات، ما را از پیشرفت کردن باز می دارد. بهانه ها را هرچقدر هم که به شما احساس راحتی بدهند، کنار بگذارید و به چیزی که واقعا به شما انگیزه می دهد روی آورده و به سمت هدف خود پیش روید تا زندگی موفق و شاد خود را بسازید.


۱۳٫ گذشته را کنار بگذارید

تنها راه زندگی در حال حاضر و ساخت آینده، کنار گذاشتن گذشته است. حقیقت این است که گذشته در واقع در حال حاضر وجود ندارد. بهترین راه برای کامل کردن گذشته پذیرش اتفاقات و ادامه دادن به حرکت، از نقطه ای است که دست از پیشرفت برداشته اید. از لحظه لذت ببرید و چشم اندازی واضح برای آینده ی خود ایجاد کنید.


۱۴٫ وابستگی ها را کنار بگذارید

وابستگی به مسائل مختلف، روشی مناسب است تا خیال خود را راحت کرده و دست از تجربه های جدید بردارید. از داشته ها، ایده ها و مردم دست بکشید تا بتوانید همه چیز را خودتان تجربه کنید. در این حالت، دنیا تبدیل به مکانی بزرگ تر می شود. اما نترسید و همه چیز را تجربه کنید، حتی آن هایی که به چشمتان آشنا هستند. مطمئنا این کار تجربه ی زیبایی خواهد بود.


۱۵٫ از زندگی کردن بر اساس انتظارات بقیه دست بکشید

بسیاری از مردم، زندگی با هدفی اشتباه دارند و کارهایی انجام می دهند که واقعا نمی خواهند؛ این کار باعث عدم خوشحالی بسیار زیادی می شود. گرچه خانواده و دوستان شما همیشه در حال راهنمایی شما هستند، اما کسی که شما را بهتر از همه می شناسد، خود شما هستید. این حقیقت را بپذیرید که بعضی از افراد ذاتا می خواهند که همیشه به بقیه کمک کنند، اما لزومی ندارد که برای ادامه ی زندگی حتما با انها موافق باشید.


به خودتان اعتماد کنید و کاری را انجام دهید که شما را خوشحال می کند. بنابراین شما تنها کسی هستید که زندگی خود را پیش می برید، پس اجازه ندهید مسیر آن را بقیه برای شما تعیین کنند.


یک آقا با کت و شلوار و عینک آفتابی با دست های باز تکیه داده به ماشین


۱۶٫ ایده آل گرا نباشید

ایده آل گرا بودن شما را فلج می کند و باعث می شود به خاطر ترس از احتمال شکست خوردن، هیچ کاری نکنید. ایده آل گرا بودن قاتل کار کردن است و بیشتر اوقات، مهمترین بخش یک هدف، شروع کردن می باشد. راز موفقیت در زندگی این است که بجای ایده آلیست بودن، عمل کنید و از اشتباه کردن نترسید؛ چراکه اشتباه کردن، بهترین راه ارتقاء قدرت برای شما است.


۱۷٫ انقدر جدی نباشید

تجربه نشان داده است که جذاب ترین افراد کسانی هستند که کمتر از همه جدی هستند. جدیت، به معنی سنگین بودن و عدم قابلیت انعطاف پذیری است. هیچکس از یک شخص خیلی جدی خوشش نمی آید، زیرا آنها انرژی و لذت را در زندگی از بین می برند. اعتقاد به این موضوع که برای رسیدن به یک هدف باید جدی باشید، اشتباه است. در حقیقت هرچقدر کمتر جدی باشید، کارها آسان تر می شوند. جدی بودن، مسائل را مهم تر و بزرگتر نشان داده و در نتیجه کنترل آنها را سخت تر می کند.


۱۸٫ از خود کم بینی دست بردارید

ارزش خود را پایین نیاورید تا اعتماد به نفس شما نابود نشود. در واقع در مورد خودتان چیزهای خوب بگویید و بهترین داستان هایی را برای خود در مورد خودتان تعریف کنید که از آن ها الهام گرفته و راحتتر به سمت جلو پیش بروید.


۱۹٫ در مورد در اختیار داشتن چیزهای مختلف، وسواسی نباشید

خریدن چیزهای مختلف، خوشحالی پایداری ایجاد نمی کند. ما با بدست آوردن چیزهایی که نیاز داریم یا خوشمان می آید، راحت و آرام می شویم؛ اما مدتی از آن نمی گذرد که مجددا اقدام به خرید کرده و مقدار بیشتری از آن ها تهیه می کنیم. در حقیقت این تجربه است که ما را به سمت تکاملی پایدار پیش می برد؛ ماجراجویی، کلاس های الهام بخش و مکالمه با دوستان همگی چیزهای هستند که زندگی ما را در طولانی مدت، پربار می کنند.


۲۰٫ احساس گناه نکنید

احساس گناه و سرزنش کردن، مانند دو طرف یک سکه هستند؛ اینکه کسی را سرزنش کرده و احساس گناه نکنید، سخت است. به همین دلیل است که معمولا زمانی که به خاطر مشکلاتمان شخصی دیگر را سرزنش کرده ایم، احساس گناه می کنیم. نه تنها احساس گناه کردن هیچ سودی ندارد، بلکه از قدرت ما در پیشبرد مسائل نیز می کاهد. سعی کنید به جای سرزنش کردن و احساس گناه، احساس مسئولیت پذیری را در خود پرورش دهید.


یک خانم در حال نگاه به ابرها



۲۱٫ از ایده پول دار بودن دست بکشید

بسیاری از مردم هیچ وقت خیلی پولدار نمی شوند و خوشبختانه نیازی هم به این موضوع نیست. احتمال این وجود دارد که کسی که این مقاله را می خواند، یکی از ثروتمندترین افراد دنیا باشد، در حالی که میلیاردها میلیارد درآمد نداشته باشد. کنار آمدن با وضعیت اقتصادی خود و نهایت استفاده از امکاناتی که دارید، عاقلانه تر است تا اینکه تا زمان مرگ دنبال پول درآوردن باشید. یکی از بزرگترین پشیمانی های افراد در حال مرگ این است که بیش از حد کار کردند و زمانی که باید، بر روی چیزی که خودشان می خواستند، تمرکز نکردند.


۲۲٫ خودتان را سرکوب نکنید

بالا بردن سطح اقتصادی و غلبه بر چالش های شخصی، همیشه الگوی استاندارد همه برای کاهش وزن بوده است. جمله ی سرکوب کن تا موفق شوی، همیشه سر لوحه ی ما در پیشبرد این مسیرها به حساب می آمده است؛ آن میگو را نخور، این قهوه لاته را نخر. آن قسمت از برنامه ی مورد علاقه ات را نبین. تمام این ها باعث ایجاد احساس گناه زیادی می شوند و به صورتی غیر قابل پیشگیری بعضی از فعالیت های ما را بد جلوه می دهند.


پیروی از هر احساسی که داریم نقطه ی مقابل سرکوب کردن تمام آنهاست و از طرفی با یکدیگر فرقی هم ندارد؛ احساساتی مانند بدبختی، عدم خوشحالی و استرس. یک موقعیت مشخص بین پیروی هایی با زیاده روی و افراط نامحدود و سرکوب کردن خود، وجود دارد که با فهمیدن حقیقت و اینکه چیزهایی که ما میخواهیم بد و اشتباه نیستند، به دست می آید.


۲۳٫ از دروغ گفتن دست بردارید

اگر به دنبال زندگی موفق هستید، دروغ گفتن را کنار بگذارید. بر اساس تجربه، دروغ گفتن یکی از دلایل استرس است و اینکه در مورد خود و خواسته های تان، به خودتان دروغ بگویید و آن را ادامه دهید، می تواند منجر به مشکلاتی مانند بی خوابی، افسردگی و دیگر مشکلات مشابه شود. اما زمانی که از دروغ گفتن دست می کشید و به حقیقت روی می آورید، دیگر نگران نیستید که گیر بیافتید و در آن صورت است که می توانید روی دیگران تمرکز کنید و با ایجاد صمیمیت و نزدیکی بر این حال خود غلبه کنید. در واقع با ایجاد صمیمیت و مکالمه ای صادقانه با دوستان خود، می توانید روح خود را درمان کنید.


۲۴٫ تصور امنیت همیشگی را کنار بگذارید

به دنبال امنیت و بقا بودن و تلاش برای ساختن محیطی دنج و راحت در اطراف خود، احساس خوبی دارد، اما راحتی زیاد نیز انسان را در برابر تغییر مقاوم می کند. شما باید بتوانید برای هردوی اینها، یعنی تغییر و عدم تغییر تحمل داشته باشید. امنیت واقعی در شناخت خود شماست و اینکه بدانید صرف نظر از موقعیتی که دارید می توانید خود را با آن تطبیق دهید و موقعیت را به سمت خود برگردانید، برای ایجاد این امنیت مهم است. اما اگر خلاقیت داشته باشید، دارای منابع کافی، عزم راسخ و دوستی های مناسبی باشید، امنیت واقعی را پیدا کرده اید.


۲۵٫ از ارتباط همیشگی و ابدی، دست بکشید

ارتباطات اینترنتی و رسانه های اجتماعی ، به ظاهر راه های ارتباطی خیلی خوبی هستند اما مانند بسیاری از مسائل دیگر، بدی های خودشان را نیز دارند. درحالی که رسانه های اجتماعی می توانند برای ارتباطات جهانی فواید زیادی داشته باشند، اما تکیه ی زیاد بر آن ها می تواند باعث شود که شما در دنیای واقعی کمتر حضور یابید و قابلیت شما برای برقراری ارتباط با دیگران در محیط اطرافتان، کاهش یابد.


ما موجوداتی اجتماعی هستیم و برای ارتباط همزمان در دنیای واقعی ساخته شده ایم. ارتباطات، روابط و مکاتبه ها راز موفقیت در زندگی می باشند. اما خوب است اگر روزانه چندین ساعت از اینترنت دست بکشید و با مردم به صورت رو در رو ارتباط برقرار کنید.



یک خانم با لبخند در حال استفاده از موبایل



۲۶٫ متزلزل نباشید

همه ی ما زمان زیادی را صرف می کنیم تا درباره ی تفکری که دیگران ممکن است درباره ما داشته باشند، نگران باشیم و ممکن است این نگرانی ها از کنترل خارج شده و به احساسات ناامن و ناتوان کننده ای درباره ارزش خودمان، تبدیل شوند.


همانطور که قبل تر گفتیم، همیشه کسانی هستند که صرف نظر از کاری که انجام می دهیم از ما خوششان می آید، یا کسانی که از ما بدشان می آید و یا کسانی که اصلا نظری درباره ما ندارند. اینکه بخواهیم چیزی خلاف این ها را بوجود آوریم، کاری بیهوده است.


با خلاص شدن از اینگونه احساسات، انرژی و توانی تازه برای دنبال کردن کاری هایی که دوست داریم، پیدا می کنیم.


۲۷٫ رنج نکشید

رنج کشیدن می تواند به شدت اعتیاد آور باشد و هرچقدر بیشتر بخواهیم از آن دور شویم، بدتر شود. زمانی که صحبت از موقعیت های سخت می شود، گاهی اوقات بهترین راه بیرون آمدن از آن موقعیت، رد شدن از میان آن می باشد. به جای وقت تلف کردن برای این موقعیت ها، بر آن ها غلبه کنید. در مورد رنج کشیدن می توانیم بگوییم که امری کاملا اختیاری بوده و ما با استفاده از ذهنیت خود، آن را بوجود می آوریم، بنابراین همه چیز به ذهن ما بستگی دارد.




انسان های خدایی چگونه اند؟!

خدا باوران همواره خداوند را در رفتارهای شخصی و اجتماعی خویش در نظر می گیرند و در دایره بایدها و نبایدهای الهی با کمال دقت راه را می پیمایند . مقصد آنها رضا و رضوان الهی است و خداوند ، قطب نمای تنظیم کارها و رفتارآنها می باشد .


باید به این نکته توجه کرد که خداباوری به معنی دوری گزیدن از نعمت های الهی و رهبانیت و گوشه گیری نیست ، بلکه اباحه گری و بی قیدی نیز از جلوه های دین داری و خدا محوری نیست و این هر دو ، راه به بی راهه خواهند برد .


خدا محوران ، همیشه حضور پروردگار را در ژرفای وجود خویش احساس می کنند :


خداجویان ، دلی را که با یاد خداوند می تپد و با ذکر فراوان آرام می گیرد : «وَاذْکُرُواْ اللّهَ کَثِیرًا؛ خدا را بسیار یاد کنید .» (انفال ، 45) ، به بیگانگان نمی سپارند.


 


سامان یافتن رفتارهای شخصی


خداباوران در عمل ، بندگی را از دل و جان می پذیرند و تکالیف الهی را به انجام می رسانند و نیک می دانند که :


«تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ؛ اینها حدود الهی است و هر کس از خدا و پیامبر او اطاعت کند ، وی را به باغ هایی در آورد که از زیر(درختان) آن ، نهرها روان است. در آن جاودانند و این، همان کام یابی بزرگ است.» (نساء ، 13)


ایمان و یقین به خدا ، در جان خدامحوران حالتی پدید می آورد که رفتارشان را کنترل می کند و آنان را از لغزش و گناه باز می دارد ، آنان در حقیقت « وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ ؛ کسانی هستند که حدود الهی را رعایت می کنند .» (توبه  ،112 )


ایشان بر این باورند که خدا همواره برکارهای آنان حاضر و ناظر و از ظاهر و باطن آنان آگاه است که : «أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ ؛ آیا نمی دانند خداوند از باطن آنها و سخنان سری ایشان آگاه است .» (توبه ، 78)


آنان با علم به این حضوری، از دست زدن به گناه و تجاوز به حدود الهی همواره هراسناکند و خود را برای فردا آماده می سازند ، روزی که نه مال و نه فرزند ، هیچ کدام به کار انسان نمی آید و تنها قلب سلیم و عمل صالح ، توشه آخرت است . از این رو ، با دقت و وسواس به کارهای خود می پردازند که : « وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ؛ و هر نفس بنگرد برای فردا (قیامت) چه عملی پیش می فرستد.» (حشر  ،18)


 


دنیا وسیله ای بیش نیست !


سعادت مندی و عاقبت به خیری ، هشیاری و برنامه ریزی می طلبد. خدا محور می داند که زندگی دنیا ، مرحله دیگری از حیات آدمی است که باید روزی از این مرحله نیز گذر کند . از این رو ، دلبستگی به آن را تباه کننده ارزش ها و فضیلت ها می داند و این آیه نورانی را فرا روی خود می نهد که : « إَنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ ، أُوْلَـئِکَ مَأْوَاهُمُ النُّارُ بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ ؛ آنان که به دیدار ما (بازگشت به خداوند) امید و باور ندارند و به زندگی این جهان خشنود شدند و به آن رضایت دادند و کسانی که از نشانه های ما غافلند ، اینان جایگاهشان ، به سزای آنچه می کردند ، آتش دوزخ است.» (یونس ، 7 و 8)


به عبارتی می توان گفت که : هدف مؤمن ، آخرت است نه دنیا که : « الدنیا مزرعه الاخرة »1 آری ، دل بستگی ، عشق به دنیا و دنیامداری ، سرچشمه دوری از خدا و ایستایی است . البته بهره بردن از دنیا برای رسیدن به ارزش ها و شکوفایی استعداد ها ، نه تنها نکوهیده نیست ، بلکه شایسته و ستودنی می باشد .


حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرماید : «من اتخذ زوجه فلیکر مها ؛ کسی که همسری می گیرد، باید به او احترام بگذارد» ایشان در کنار احترام به همسر ، گرامی داشتن فرزندان را نیز از پیروان خویش درخواست می کرد و می فرمود: « اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم ؛ به فرزندان خود احترام و با آداب و روش پسندیده با آنان معاشرت کنید»


بازتاب ایمان در رفتار اجتماعی

خدامحوران هماره با مردم با گشاده رویی و تبسم سخن می گویند و به فرمان الهی گوش فرا می دهند که: « وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً ؛ و با مردم به زبان خوش سخن بگویید.» (بقره ، 83)


جبرئیل امین نزد رسول الله آمد و گفت: «خدای سلامت می رساند و می فرماید: با خلق من(مردم) مدارا کن .» 2


از دیگر کارهای خداپسندانه خداباوران ، تلاش در راه برآوردن نیازهای برادران دینی است. آنان در این راه از هیچ کوششی فروگذار نیستند . امام صادق علیه السلام می فرماید: «کسی که یکی از نیازهای برادر دینی اش را برآورد ، خدای عزوجل صد هزار حاجت های او را برآورده می سازد که نخستین از آنها ، بهشت است .»3


 


تسخیر قلب به محبت الهی


خدا ،انسان ،تقوا ،خودسازی


محبت ، در فرهنگ اسلامی معنایی بس والا دارد و شایسته است که محبت خوبان را در قلب خود جای دهیم ؛ چرا که به هرچه محبت پیدا کنیم ، به تدریج ، با همان چیز ، انس و الفتی ناگسستنی خواهیم یافت.


پیامبر گرامی اسلام می فرماید : « انسان با کسی است که او را دوست می دارد.»4 البته بالاترین محبت ها ، محبت به خداوند است . در انس و الفت با خداوند ، چنان لذتی نهفته است که هیچ چیز را یارای برابری با آن نیست .


پیامبر گرامی اسلام می فرماید:


« خدا به موسی بن عمران وحی کرد : مرا دوست بدار و دوستی مرا در دل های دیگران بگستران . موسی عرض کرد: ای خدا من دوستت دارم ، ولی چگونه تو را نزد بندگانت محبوب سازم ؟ خدا فرمود: نعمت هایی را که به آنان داده ام ، به ایشان یادآوری کن ، زیرا آنان جز خوبی از من ندیده و به یاد ندارند.»5


امام حسین علیه السلام می فرماید: بر پایه آیات قرآن ، گروهی از مردم که از عشق خدا بی نصیبند ، کسانی هستند که اموال ، کسب و کار ، فرزند و اقوام و دوستان را در عرض خدا قرار داده اند و در مقابل، مؤمنان و خدامحوران لبریز از عشق پروردگارند و هیچ محبتی را بر محبت خداوند مقدم نمی دارند . خداوند در قرآن مجید از آنان چنین یاد می کند : «وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ ؛ دوستی آنان که ایمان آورده اند به خداوند شدیدتر است.» (بقره ،165)


امام سجاد علیه السلام نیز در«مناجات المحبین» می فرماید: «الهی من ذاالذی ذاق حلاوه محبتک فرام منک بدلا ؛ خدایا کیست که شهد شیرین محبت تو را چشید و غیر تو را به دوستی گرفت ؟ ایشان در مناجاتی دیگر می فرماید:


« خدایا، مرا از آنان قرار ده که ژرفای جانشان را از محبت خود لبریز و آنان را از زلال گوارایت سیراب ساختی . پس در پرتو لطفت به مناجات های لذت بخش دست یافتند. »6


امام حسین علیه السلام می فرماید: بر پایه آیات قرآن ، گروهی از مردم که از عشق خدا بی نصیبند ، کسانی هستند که اموال ، کسب و کار ، فرزند و اقوام و دوستان را در عرض خدا قرار داده اند و در مقابل، مؤمنان و خدامحوران لبریز از عشق پروردگارند و هیچ محبتی را بر محبت خداوند مقدم نمی دارند


مهرورزی و گذشت در حریم خانه و خانواده

در آیین مقدس اسلام ، کانون خانواده و نظام آن ارزشمند خوانده شده و در این میان شایسته است اعضای خانواده ، بنا بر سفارش دین اسلام ، بیش از دیگر نهادها در استحکام بنای آن بکوشند و همواره با مهر و محبت در حق یکدیگر و گذشت از لغزش های همدیگر ، به کانون خانواده صفا و گرما بخشند . رسول رحمت و مهربانی نیز در سفارشی زیبا این گونه می فرماید:« احسن الناس ایمانا الطفهم باهله وانا الطفکم باهلی ؛ نیکوترین ایمان را کسی دارد که با خانواده اش مهربان تر باشد و من از همه شما با خانواده ام مهربان تر هستم .»7


و باز آن حضرت می فرماید : «من اتخذ زوجه فلیکر مها ؛ کسی که همسری می گیرد، باید به او احترام بگذارد .»8 ایشان در کنار احترام به همسر ، گرامی داشتن فرزندان را نیز از پیروان خویش درخواست می کرد و می فرمود : « اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم ؛ به فرزندان خود احترام و با آداب و روش پسندیده با آنان معاشرت کنید.»9


 


نتیجه گیری :


خدا محوران به دورن خویش روشنی می دهند و با یاد خدا ، جاده سلامت و سعادت را می پویند و دل آنان لبریز یاد خداست .


آنان جسم و جان را از ناپاکی ها می آلایند و هرگونه اقدامی را با توجه به پی آمدهای اخروی آن به انجام می رسانند.


ایشان اهل مدارا ورزی با مردم هستند و با گشاده رویی با آنان برخورد می کنند و همواره می کوشند نیازهای برادران دینی خود را برآورده سازند .


در دل خدامحوران ، محبت غیرخدا جا ندارد و بیگانگان را در حریم دل که منزلگاه خداست، راه نمی دهند.


مهر و محبت ، احترام گذاردن به همسر و فرزندان در محیط خانواده ، از ویژگی های خدامحوران است .


 

زندگی خدایی چه زندگی است؟ و آیا تضاد و تنافی با زندگی موجود دارد؟

پرسش

ما آمدیم تا زندگی کنیم و زندگی خدایی کنیم، این زندگی خدایی چه زندگی است و آیا تضاد و تنافی با زندگی موجود دارد؟



پاسخ اجمالی

اگر به قرآن مراجعه کنیم و این سؤال را از قرآن بپرسیم که ما برای چه خلق شده ایم؟، پاسخ قرآن این است که "وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ" جن و انس خلق نشده اند، مگر برای عبادت. عبادت یعنی چه؟ عبادت یعنی بندگی خدا. یعنی همین کارهایی که انجام می دهیم حتی کارهای خیلی خیلی عادی و روزمره؛ مانند خوردن و آشامیدن، اینها می تواند خدایی و عبادت شود. زندگی خدایی این است که انسان کاری را که انجام می دهد، همین کارهای روزمره را با نیت درست و با توجه به ضوابط دین انجام دهد.


 


پاسخ تفصیلی

اگر به قرآن مراجعه کنیم و این سؤال را از قرآن بپرسیم که ما برای چه خلق شده ایم؟، پاسخ قرآن این است که "وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ"[1] جن و انس خلق نشده اند، مگر برای عبادت. عبادت یعنی چه؟ گاهی اوقات ما از یک زاویه ای خیلی محدود به عبادت نگاه می کنیم و فکر می کنیم عبادت فقط محدود می شود به یک مناسک خاص؛ مانند نماز، روزه، حج و...، البته اینها قطعاً عبادت هستند، اما آیا آنچه را که بشر برای آن خلق شده است، صرفاً همین مناسک است؟ ممکن است تصور شود که این چنین زندگی، زندگی خیلی محدود و تنگی خواهد بود، اما اگر ما معنای عبادت را بیشتر بکاویم، خواهیم دید که عبادت یعنی بندگی خدا و به تعبیر صدر المتألهین (ره) در اسفار؛ عبادت هر کس به اندازه معرفتی است که نسبت به خدا پیدا می کند؛ یعنی بین عبادت انسان و معرفتش نسبت به خدا، یک نسبت مستقیم وجود دارد. هرچه انسان فهم بیشتری نسبت به خدا پیدا کند، عبادت او عمیق تر و وسیع تر می شود. به جایی می رسد که اسلام از او می خواهد. اسلام از ما چه چیزی خواسته است؟ آیا خواسته ما یک زندگی خیلی خشک و بی روح داشته باشیم؟! فقط نماز بخوانیم؛ روزه بگیریم؛ ذکر بگوییم؛ دعا بخوانیم؛ آیا اسلام فقط اینها را از ما خواسته است؟ و هیچ کار دیگری نکنیم؟


 


قطعاًً این گونه نیست. آیا زندگی معصومان (ع) این گونه بوده است؟! آیا علی بن ابی طالب (ع) از صبح تا شب فقط دعا می خواندند؟! فقط نماز می خواند؟! فقط ذکر می گفت؟! فقط همین! کار دیگری نمی کرد؟ این گونه نیست. علی بن ابی طالب (ع) مرد سیاست است؛ مرد جنگ است؛ مرد علم است؛ مرد کار است؛ کسی که آن طور کار می کند؛ چاه حفر می کند؛ قنات حفر می کند و به آب می رساند؛ فقط ذکر نمی گوید. پس عبادت علی کجا است؟ آیا عبادت علی (ع) فقط آن لحظاتی است که دعای کمیل می خواند؟! عبادت علی فقط آن لحظاتی است که مثلاً نماز می خواند؟! نمازی که آن چنان متوجه خداوند است که نیزه و تیر از پای او در می آورند، متوجه نمی شود. نه، علی بن ابی طالب (ع) حتی آن موقعی که چاه می کند، دارد عبادت می کند. آن موقعی که دارد می جنگد عبادت می کند: "لضربة علیّ یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین".[2] این تعارف نیست که ضربه ای که علی بن ابی طالب آن روز زد، از عبادت جن و انس بالاتر است؛ چرا چون خودش عبادت است؛ یعنی همه زندگی انسان می شود عبادت. بنابراین، اگر ما به این سؤال دوباره برگردیم که واقعاً زندگی خدایی یعنی چه؟ پاسخ این است؛ یعنی همین کارهایی که می کنیم حتی کارهای خیلی خیلی عادی و روزمره؛ مانند خوردن و آشامیدن، اینها می تواند خدایی و عبادت شود. ممکن است پرسیده شود، چگونه؟


 


پاسخ آن است که اگر زمانی که می خواهید بخورید، به ضوابط خوردن توجه کنید؛ چون هر چیزی را نمی شود خورد؛ مال حرام را نمی شود خورد. یک سری از امور خوراکی است که اسلام از خوردن آنها منع کرده است، آنها را نمی شود خورد، اگر از آنها اجتناب کردید، سعی کردید مال، مالِ حلال باشد؛ و خوراکی را که می خورید، به این نیت باشد که بتوانید قدرت پیدا کنید تا کار کنید، کار برای این باشد که یک گره ای از کار مردم باز شود، بتوانید به برادر، خواهر، فرزند، همسر و همکارت کمک کنی تا او ارتقاء معنوی پیدا کند، کار می کنید برای این که بتوانید به یک وظیفه ای عمل کرده باشید، همین خوردن عبادت می شود، خوابیدن عبادت می شود. اصلاً زندگی معنای دیگری پیدا می کند. داستانی را نقل می کنند که وقتی پیامبر اکرم (ص) در مسجد فرمود اگر می خواهید یکی از اهل بهشت را ببینید، اولین کسی که وارد می شود، او از اهل بهشت است. یک جوانی آن جا بود خیلی رغبت پیدا کرد ببینید این اهل بهشت چه ویژگی هایی دارد. دید یک پیرمردی داخل شد، هرچه به رفتار او نگاه کرد، دید کار خاصی انجام نمی دهد، گفت حتماً این پیرمرد در منزلش یک کاری انجام می دهد که اهل بهشت شده است، دنبال پیرمرد راه افتاد به در منزل رسید، پیر مرد وارد منزل خود شد، جوان دید نمی تواند از داخل منزل با خبر شود، دق الباب کرد، گفت که من در راه مانده ام، می خواهم امشب به منزل شما بیایم، پیرمرد گفت بفرمایید. جوان همچنان مراقب رفتار پیرمرد بود و دید باز کار خاصی نمی کند. جوان فکر کرد حضرت آن تعبیری که کرده، حتماً یک کاری کرده است. موقع خواب شد گفت حتماً نصف شب خیلی عبادت ویژه ای انجام می دهد. شب را بیدار ماند تا ببیند این پیرمرد بیدار می شود و کار خاصی انجام می دهد، دید پیرمرد خوابید و برای نماز صبح بلند شد. یکی دو سه روز به بهانه هایی ماند، سرانجام رفت سراغ آن پیرمرد و گفت آقا داستان این است، حضرت راجع به شما چنین فرمودند، و من دنبالت راه افتادم ببینیم چه کار می کنی که اهل بهشتی. من که از شما کار خاصی ندیدم، پس چه کردی؟ پیرمرد گفت: نمی دانم من اهل بهشت هستم یا نه، اما من کار خاصی انجام نمی دهم. فقط آن مقدار کاری که می کنم برای خدا انجام می دهم. آن مقدار کاری می کنم، سعی می کنم خلاف نکنم، همین بود.


 


واقعاً همین است. حضرت که فرمودند اهل بهشت است، همین جهتش است. بنابراین، زندگی خدایی این است که انسان کاری را که انجام می دهد، همین کارهای روزمره را با نیت درست و با توجه به ضوابط دین انجام دهد، آن موقع می بیند رنگ و بوی زندگی عوض می شود. و می بینید که آثار زندگی تغییر می کند. آن تعبیری که ما زیاد شنیدیم که می گویند: در زندگی تان برکت باشد، آن موقع است که آدم به تعبیر حضرت آیت الله العظمی بهاء الدینی (ره) که می فرمود تجربه کنید این مسائل را، تجربه کنید تا علم به دست بیاورید. به تعبیر علامه طباطبایی (ره) که فرموده بود: شما به روایت: "مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ"[3] عمل کنید، چهل روز برای خدا یک کار انجام بدهید، اگر این اتفاق نیفتاد![4] مرا نفرین کنید؛ یعنی من آن قدر به این مطلب یقین دارم که شما این کار را بکنید. بنابراین، ما هم تجربه کنیم، زندگی را عوض کنیم. ان شاء الله.