اشتراکگذاری
«زندگی چیست»، پرسش سخت و پیچیدهای است که روزها و شبهای بسیاری ذهن من و شما را درگیر خودش کرده است. این پرسش بهقدری بزرگ است که ذهنهای کوچکمان توان درک تمام و کمال آن را ندارد. بهراستی زندگی چیست و اصلا چرا به این جهان هستی پا گذاشتهایم؟ اگر شما نیز گاهی سنگینیِ بارِ این پرسش را احساس میکنید، تا آخر مقاله با ما همراه باشید. میخواهیم بفهمیم «معنای زندگی چیست»؛ اما بهنظر میرسد قبل از این باید ببینیم خودِ «معنا» چیست.
معنا چیست؟
دقتِ بسیار برای کشف مفاهیم واژهها و پرسیدن سؤالاتی از این دست، حالتی فیلسوفمسلک به ما میدهد؛ اما بعضی مواقع از این پرسشهای معناگرا گریزی نیست؛ مثلا کافی است چند دقیقه به این فکر کنیم که معنا چیست؟ چرا باید به هر آنچه در زندگیمان رخ میدهد، معنایی اعطا کنیم؟ ما در پیِ معنابخشیدن به همهچیز هستیم: وقتی مادری فرزندش را در آغوش میکشد یعنی دوستش دارد، وقتی مدیرم از من تعریف میکند یعنی از کارم راضی است، فردا هوا آفتابی است یعنی میتوانیم به کنار ساحل برویم و مثالهایی دیگر از این دست.
معنا ارتباطی است که میان دو واقعه یا تجربه در ذهنمان ایجاد میشود. اتفاق «الف» و سپس اتفاق «ب» رخ میدهد، این روند باعث میشود میان این دو، رابطهای ایجاد کنیم و درنهایت بگوییم: «الف باعث وقوع ب شده است». حال در این میان چنانچه واقعهی دیگری مثل «ج» رخ بدهد، قضیه کمی پیچیدهتر میشود و توضیحی برای آن نخواهیم داشت؛ پس به آن به چشم رخدادی بد و توضیحناپذیر نگاه خواهیم کرد؛ زیرا نتوانستهایم در این بازیِ معنایی، جای مناسبی برایش پیدا کنیم.
ذهن ما بهطور ناخودآگاه دست به تولید معنا میزند. با این کار هر آنچه در پیرامونمان رخ میدهد، قابلدرک میشود. اما اگر بخواهیم دقیقتر و واقعیتر به این موضوع بپردازیم، باید بگوییم معنا ساختاری اختیاری و ساختگی در ذهن ماست؛ برای نمونه، اگر ۵۰ نفر فیلمی مشابه تماشا کنند، در انتها هریک معنا و برداشتی متفاوت خواهند داشت و شیوهی روایتشان از داستان با دیگری کاملا متفاوت خواهد بود. به همین دلیل است که بشر در زمینههای مختلف مانند سیاست، پیدرپی در حال جنگ و بحث است و درست به همین علت است که سخنان شاهدان در دادگاهها چندان منابع قابلاستنادی نیستند. معنایی که ما برداشت میکنیم یا در پیِ ابراز آن هستیم، گاهی بههیچوجه از سوی دیگری به شکلی مشابه دریافت و تفسیر نمیشود. بدیهی است که پاسخ پرسش عمیقی چون «زندگی چیست»، بهسادگی به دست نمیآید.
انواع معنا در ذهن بشر
ذهن بشر دو نوع معنا میسازد: یکی با ایجاد رابطهای علت و معلولی میان دو واقعه و دیگری با تعیین رابطهی خوبتر-بدتر میان چیزهای مختلف و درواقع با نوعی استدلال قیاسی.
۱. روابط علت و معلولی
وقتی توپی را شوت میکنید، توپ حرکت خواهد کرد. وقتی به کسی توهین میکنید، واکنش دفاعی خواهد داشت؛ مثلا اگر به دوستتان بگویید زشت شده است، گریه میکند یا سیلی محکمی به شما میزند! برای تمام موارد دیگر نیز میتوان این روابط علتی و معلولی را پیشبینی کرد.
در حقیقت برای بقا و آسودگی بیشتر در کشف معنا و پاسخدهی به پرسشهای پیچیدهای چون «زندگی چیست»، به تعریف روابط علت و معلولی نیاز داریم. این روابط بخشهای منطقی ذهن ما را درگیر میکنند؛ برای مثال دانش و علم یکی از مصداقهای اصلی نیاز به بازگویی روابط علت و معلولی در زندگانی بشر است.
۲. استدلال قیاسی
خوردن، بهتر از تلفشدن از فرط گرسنگی است. پولداربودن بهتر از ورشکستگی است. قرضگرفتن بهتر از دزدی است. تعیین خوب و بد بودن چیزهای مختلف بخش مهمی از طبیعت ارزشهای ما را میسازد. از طریق همین ساختار است که مشخص میکنیم چهچیزهایی در زندگی برایمان مهمتر و مفیدتر هستند.
استدلال قیاسی برای تعیین خوبتر و بدتر بودن موضوعات مختلف در مقایسه با یکدیگر، به بخش عاطفی و احساسی ذهنمان بازمیگردد. بهطورکلی، هر آنچه باعث میشود که احساس خوبی در ما ایجاد شود، بهعنوان «خوب» یا «بهتر» تلقی خواهد شد.
قدمت نیاز به کشف معنا
هر دو روش عنوانشده، برای کشف و ارائهی معنا تولید میشوند تا بتوانیم زندگی کنیم و به این روند ادامه بدهیم. روندهای استدلالی گفتهشده برای کشف معنا و یافتن پاسخ پرسشهای گوناگونی چون «زندگی چیست»، به بقای بشر کمک کرده است. از ابتدای تاریخ تا کنون، بشر برای بقا نیازمند تکیهکردن به معنا بوده است؛ مثلا زمانیکه با خود میاندیشید چطور باید غذا پیدا کند، چگونه حیوانات مختلف را شکار کند، به چه شکل الگوهای تغییر آبوهوا را پیشبینی و بررسی کند و… به معنا نیاز داشته است. علاوه بر این مسائل مادی، موارد دیگری نیز مطرح بوده است؛ مثلا انسانهای دیرین نیاز داشتند برای بقا و برای همراهی با قبیله و جمعی که در آن زندگی میکردند، به روشهای تعامل و… پی ببرند.
پس همانطور که مشخص است، معنا ابزار طبیعت برای انگیزش بشر بوده و هست. معنا و کشف آن محرک اصلی تمام اقدامات ماست. معنابخشیدن به رویدادها، حیات و ادامهی آن را برایمان ممکن میسازد. گاهی این سیستم معنابخشی چنان مهم و پُررنگ میشود که آدمی حاضر میشود جانش را هم فدا کند؛ مثلا وقتی فرزندمان بیمار است، برای نجات و کمک به او خود را به آب و آتش میزنیم یا در راه کشور و عقیده گاهی حاضر به ازدستدادن جانمان نیز هستیم. تمام اینها برای تحققبخشیدن به معنایی صورت میگیرد که در سر پروراندهایم. شاید بتوان گفت که معنا نیروی محرکهی ما برای هر اقدامی است.
گمشدن معنا و تأثیرهای آن
حال به این فکر کنیم که نبود معنا در زندگی چه تأثیرهایی بر ما دارد. وقتی معنایی در کار نیست، انگیزه و علاقهای نیز در پی نخواهد داشت و شور و تلاشی در کار نخواهد بود. پس معنا منبعی است که باید در زندگی پرورانده و استفاده بشود. معنا در ذهن ما شکل میگیرد. معنا حقیقتی گیتیشناسانه نیست که بخواهیم کشفش کنیم و ارشمیدسوار در لحظهای فریادِ «یافتم… یافتم» سر بدهیم. معنا دقیقا در درون ذهن ما نقش میبندد.
معنا به عمل و اقدام نیاز دارد. معنا درواقع چیزی است که باید بهشکل مستمر آن را در درون ذهن بیابیم و پرورش دهیم. معنا برای سلامت روانی ما ضروری است. بدون آن، ذهن و قلبمان پوسیده میشود و میمیرد. مانند آب که در بستر رودها جریان دارد، معنا نیز در ذهن ما جاری است. دربارهی معنا و پرسشهای مهمی چون «زندگی چیست»، نکتهی مهم این است که آنچه گذشته است، دیگر اهمیتی ندارد و آینده نیز هنوز در دسترس نیست؛ پس باید مدام بهدنبال احیای معنا در لحظات حال باشیم.
شکلگیری معنا در ذهن
عقل سلیم به ما میگوید زندگی با ساختن معنا شکل میگیرد. درواقع برای پاسخ به پرسش «زندگی چیست»، میگوییم: زندگی یعنی ساختن معناها. معناسازی به دو شکل کلی صورت میگیرد: حل مسائل و کمک به دیگران.
۱. حل مسائل
هرقدر عمق مسائل پیرامونمان بیشتر باشد، به معناسازی دقیقتری نیاز داریم. هرقدر برای پاسخدادن به مسائل گفتهشده بیشتر تلاش کنیم، معنای بیشتری نیز احساس خواهیم کرد. حل مسئله در کل برای بهترکردن این جهان برای زندگی صورت میگیرد؛ مثلا کشف موضوعی دربارهی فیزیک یا بازسازی منزل خرابشدهی والدینمان نمونههایی از حل مسئله هستند که تغییرات مثبتی در زندگی ایجاد میکنند. این تلاشها منجر به شکلگیری معنا میشوند.
لازم نیست سختگیرانه عمل کنیم و حل مسائل را کاری دشوار و شگفتانگیز بهحساب بیاوریم تا به معنا دست پیدا کنیم. ما در مقیاس جهان هستی، ذرهی کوچکی بیش نیستیم؛ اما با همهی این خُردی، میتوانیم گامهای بزرگی برداریم و با حل مسائل متعددی که در انتظارمان است، برای یافتن معنای «زندگی چیست»، گام برداریم.
۲. کمک به دیگران
ما بهعنوان انسان نیاز به ایجاد رابطه داریم. هستی ما تا حد زیادی در گرو ایجاد روابطی است که با سایرین ترتیب میدهیم. مطالعات نشان میدهند رفاه حال ما عمیقا وابسته به کیفیت روابطمان است. بهترین راه برای ایجاد و توسعهی روابط خوب با دیگران، کمککردن به آنهاست. حتی در برخی پژوهشها مشخص شده است که در ارتباط با سایرین «بخشایش» بیشتر از «دریافت» ما را شاد و راضی میکند.
ذهن ما کمککردن به دیگران را هدف و معنایی مهمتر و بزرگتر میپندارد؛ زیرا ناخودآگاه به این درک و تجربه میرسیم که حتی اگر ما دیگر روی این کرهی خاکی نباشیم، دیگران از رفاه و راحتی برخوردار خواهند شد، چون ما قبلا در زندگی تغییر مثبتی ایجاد کردهایم. این نتیجهگیریها باعث معنابخشی به هستیمان میشود و بهتر میفهمیم که زندگی چیست.
دامهای هدفگذاری
بسیاری از افراد با تعیین اهداف برای خود، به معنا دست پیدا میکنند؛ مثلا هدفگذاری میکنند تا شغل بهتری داشته باشند، روابط خود را توسعه دهند یا فلان خانه و ماشین را بخرند. تمام اینها باعث میشود صبحها دلیلی برای از خواب بیدارشدن داشته باشند. این اهداف به معنادارشدن زندگی و احساس مهمبودن در زندگی کمک میکند.
اما باید دقت کنیم؛ زیرا اهداف مانند شمشیری دولبه هستند. نکته اینجاست که اهداف، انگیزهبخش و مفید هستند؛ اما بهخودیِخود ممکن است پوچ و خالی باشند. آنچه در پشت هر هدفی پنهان است، به آن معنا میبخشد و رضایت و شادمانی بلندمدتی ایجاد میکند؛ مثلا داشتن شغلی بهتر بهتنهایی نمیتواند موضوع عمیق و مهمی باشد، اما وقتی به آن معنا اضافه میشود، داستان تغییر میکند.
زیرا داشتن شغلی بهتر بهمعنای ارتقای مهارتها و تواناییها در زمینههای گوناگون است. این معناست که هدف را ارزشمند میکند. به همین علت است که برخی افراد پس از رسیدن به اهداف بزرگ خود، انگیزهی چندانی ندارند و ناامید میشوند، مانند ورزشکاران بازنشسته یا میلیاردرهایی که به منتهای ثروت رسیدهاند.
پس اهداف از این جنبه خطرناک هستند که با دستیابی به آنها معنایی که در جستوجوی آن بودیم، به پایان میرسد. اهداف مادی نهایتا به بنبست معنایی میرسند و خوشحالی و شادی ناشی از آنها دائمی و ماندگار نیست؛ مثلا رسیدن به ثروت و شهرت بسیار و نقشبستن اسم و رسم بر مجلات و اخبار فقط تا جایی میتواند موجبات شادمانی و رضایت را فراهم سازد، بعد از آن، انسان میماند و تنهایی ناشی از تهیشدن از معنا.
اهداف و پاسخ به پرسش مهم «زندگی چیست»
اهداف برای اثربخشی متداوم نیاز به دلایل عمیقتری دارند. اگر دلایل رسیدن به هدف، سطحی و کوتاهمدت باشند، در انتها ما را تهی و تنها باقی خواهند گذاشت؛ مثلا اگر ورزشکار هستیم و برای فتح قلههای موفقیت تلاش میکنیم، باید اهداف خود را به چیزی باارزشتر از کسب مدال و جایگاههای مادی پیوند بزنیم. ورزشکاری که هدفش از پیروزی، کسب موفقیت و ثروت برای ایجاد و توسعهی کسبوکار و انجام کار خیر است، در زمان بازنشستگی نیز همچنان معنا و هدف را در زندگی خود بهشکلی بهرهور لمس و احساس خواهد کرد. یا ثروتمندانی که نهایتا پس از رسیدن به رشد و رونق فوقالعاده در کار، دست به کارهای خیر و مهم برای سایرین میزنند، هدفی والاتر برای خود تعریف کردهاند. این هدف باعث میشود تا فرد زندگی بامعناتری تجربه کند.
زندگی چیست؟ هرکس پاسخی برای این پرسش دارد و این تعدد پاسخها نشان از دشواری و عمق این پرسش دارد. زندگی و معنا به هم پیوند خوردهاند. معنا در تکتک لحظات ما جاری است، چه زمانیکه با مهربانی، حرفی محبتآمیز به همسرمان میگوییم و چه زمانی که فقیری را به غذایی گرم مهمان میکنیم. برای پاسخدادن به پرسشِ «زندگی چیست» لزومی به ایراد سخنانی جدی و مهم نداریم. زندگی، کشف لحظههای ساده است. زندگی شاید یک خیابان دراز است که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد. شاید… .
شما هم دیدگاه خودتان را با ما در میان بگذارید، بهراستی زندگی را چگونه برای خود معنا کردهاید؟
اکثراً از افراد می شنویم که می گویند اگر اراده قوی داشته باشی می توانی به هر چیزی که می خواهی می توانی برسی. اما این اصلاً درست نیست
دارن هاردی مدیر مسئول مجله موفقیت و نویسنده کتاب اثر مرکب می گوید:
تصور اینکه نیروی اراده تنها ابزار لازم برای دستیابی به اهداف است، مانند این است که تلاش کنید برای دور نگه داشتن خرس گریزلی گرسنه از سبد پیکنیکتان، روی آن را با دستمال کاغذی بپوشانید. برای دستیابی به اهداف مهم در زندگی تان به وسیله ای بسیار قوی تر نیاز دارید. و آن نیروی قدرتمند چرایی است.
نیروی اراده در برابر نیروی چرایی
اکثر ما در زندگی خودمان نیروی اراده را آزموده ایم و با اینکه بارهای بار آن را آزموده ایم ، بعد متوجه شده ایم که به شکست منجر شده است.
لطفاً از امروز نیروی اراده را فراموش کنید. الان دیگر زمان استفاده از نیروی چرایی است. انتخاب های ما زمانی معنا پیدا می کنند که آنها را به تمایلات و آرزوهایمان وصل کنیم.
بهترین انتخاب ها، آنهایی هستند که با ارزش های مهم زندگی ما مطابقت داشته باشند.
باید چیزهایی را بخواهیم و بدانیم که چرا آنها را می خواهیم. در غیر اینصورت به راحتی جا می زنیم.
نکته بسیار مهم:
چرایی های خود را به انگیزه های قوی تان گره بزنید تا در طول مسیر تداوم داشته باشید.
چرایی شما چیست؟
هدف از زندگی چیست؟ یادم میآید، این سؤال را وقتی همهی خانواده دور هم شام میخوردیم، خواهرم از پدر پرسید و فکر میکنید پدرم در جواب چه گفت؟ «چرا همچین سؤال سختی میپرسی؟» بله! این هوشمندانهترین جوابی بود که شاید پدرم میتوانست در پاسخ به پرسشی بدهد که خودش هم دقیقا جوابش را نمیدانست!
۱. دالایی لاما (THE DALAI LAMA) شاد بودن، هدف واقعی زندگی است
قدیسی به نام دالایی لاما، با نام تنزین جیاتسو، در حال حاضر رهبر بوداییان تبت است. دالایی لاما در واقع لقبی است که به رهبران بوداییان داده میشود، تنزین جیاتسو یک طبیب روح است و پیام همیشگیاش صلح و شفقت برای تمام مردم دنیاست.
«من معتقدم هدف واقعی زندگی، شاد بودن است. هستهی وجودی ما قناعت است و من با توجه به تجربهی ناچیزم دریافتهام، هر چه بیشتر به خوشحالی دیگران توجه کنیم، احساس خوبتری درونمان ایجاد میشود. حس محبت به دیگران خودبهخود ذهن را آرام میکند و ترس و ناامنی از شما دور میشود و این احساس به شما قدرت میدهد با هر گونه مانعی که با آن روبهرو میشوید، مقابله کنید و این منشأ اصلی موفقیت در زندگی است، چون ما تنها موجودات روی زمین نیستیم. این اشتباه است که همهی آرزوهایمان در شادمانی خودمان خلاصه شود. البته نباید بیرون از خودمان به دنبال خوشحالی باشیم، این رمز گسترش آرامش درونی است.»
۲. استیو پاولینا (STEVE PAVLINA) هدف از زندگی، کشف و تجربه است
استیو پاولینا در ۱۹ سالگی در یک سلول انفرادی زندانی شد، ولی تصمیم گرفت به دنبال رشد شخصیتی خود برود. در نهایت، تبدیل به یکی از بزرگترین وبلاگنویسان موفق دنیا در زمینهی توسعهی فردی شد. اگر میخواهید سری به وبلاگ او بزنید توصیه میکنم حتما وقتتان را تنظیم کنید، چون محتوای وبلاگ او به شدت اعتیادآور است.
۳. بایرون کیتی (BYRON KATIE) برای درک بهتر اینکه هدف از زندگی چیست، باید بدانیم هدف از زندگی چه چیزی نیست
بایرون کیتی فردی به شدت افسرده بود که دست به خودکشی هم زده بود، اما زمانی که به درستی درک کرد چگونه میتواند زندگیاش را تغییر دهد، توانست به تمام رنجهایش غلبه کند. چیزی که او درک کرده بود این است: «زمانی که افکار بد را باور کنید، باعث ناراحتیتان میشوند، اما اگر به آنها اهمیت ندهید دیگر رنج نمیبرید. این یک فرآیند بسیار ساده و در عینحال بسیار قدرتمند است، اما مطمئن باشید، جواب میدهد! من به شدت توصیه میکنم که فقط «خوب» فکر کنید».
۴. کریس گیلبیو (CHRIS GUILLEBEAU) هدف از زندگی، شاید یک جفت چکمه و گربهها باشند
جواب کریس شاید کمی عجیب باشد، اما تعجب نکنید، چون خودش هم آدم خاصی است. او نمونهی زنده و واقعی کسی است که میتواند به شما ثابت کند دلیلی ندارد، در زندگی از همان رویهای پیروی کنید که دیگران پیروی میکنند. لزومی ندارد مثل دیگران باشید. این مرد یاغی معتقد است اگر بخواهی، میتوانی اجازه ندهی هیچ عامل بیرونی تو را محدود کند و بال و پرت را ببندد. این مرد تمام کشور های دنیا را دیده است، هر ۱۹۳ کشور جهان را، پس طبیعی است که حداقل یکی دو راز دربارهی زندگی بداند. میتوانید ویدیو او به نام چکمهها و گربهها (boots and cats) را در یوتیوب ببینید.
۵. کریستی ماری شلدون (CHRISTI MARIE SHELDON) تنها هدف زندگی که میتواند ارضاکنندهی روح آدمی باشد، عشق است
داشتن یکی زندگی هدفمند می تواند تاثیر فوق العاده در پیشرفت شما داشته باشد. اما چگونه می توانیم فرد هدفمندی باشیم؟ اگر شما برای تعطیلات آخر هفته خود برنامه ریزی کرده اید و به اندازه کافی هم انرژی برای خود ذخیره کرده اید، پس بدانید شما فرد هدفمندی هستید.
هدفمند زندگی کردن یعنی میدانی باید زمانی را به «تیز کردن اره خود اختصاص دهی». حتما این جمله را شنیدهاید و داستان آن را میدانید.
ماجرا از زمانی شروع شد که دو نفر برای اره کردن درخت به جنگل رفتند. یکی از آنها بیدرنگ کار را آغاز کرد و بیوقفه شروع به اره کردن درختان کرد تا در آخر روز چوب بیشتری نصیبش شود، اما دیگری گاهی دست از کار میکشید، گوشهای مینشست و همانگونه که کمی آب و خوراکی میخورد اره خود را هم تیز میکرد.
آنکه مدام کار میکرد با نگاهی تاسفبار رفیق خود را نگاه میکرد و با خود میگفت این آدم موفق نمیشود! اما بعد از چند ساعتی ارهاش کند و بدنش خسته شد و نمیتوانست با سرعت اولیه کار کند… غروب که شد مردی که هر از چندگاهی ارهاش را تیز میکرد، چوب بیشتری جمعآوری کرده بود.
تلاش بیوقفه بد نیست، اما باید پذیرفت جایی آدم کم میآورد و دیگر نمیتواند با سرعت اولیه کار را ادامه دهد.
به همین دلیل روانشناسان و آدمهای موفق توصیه میکنند نباید همه روزهای هفته، ماه و سال را فقط به کار پرداخت. باید زمانهایی را به تفکر، مهارتآموزی، تفریح و شادی اختصاص داد و با اره تیز شده به سمت موفقیت قدم برداشت.
زندگی رنج به همراه دارد
البته آنچه گفته شد برای آدمهای هدفمند است که میدانند باید کار کنند، بشدت هم کار کنند چون زندگی شوخیبردار نیست و اگر بدون برنامهریزی وقت زیادی را به استراحت و موکول کردن کارها به روزهای آینده اختصاصدهی یک روز به خودت میآیی و میبینی.
از امورات شخصی، خانواده، جامعه، دوستان و… عقب ماندهای. چون آن زمانهایی را که باید تلاش میکردی به بطالت یا ندانمکاری سپری کردهای.
خداوند در قرآن میفرماید: «ما انسان را در رنج آفریدیم». تفاسیر زیادی از این آیه موجود است که در بیشتر آنها این نکته یادآوری شده که رنج، باعث تکامل انسان میشود و او را به خود شناسی و خداشناسی میرساند.
همه دوست دارند زندگی بیدردسری را تجربه کنند و به فکر تامین پول، خانه، کار و… نباشند. به دست آوردن همه اینها برای عموم مردم کاری دشوار و رنجآور است، اما واقعیت این که زندگی سخت است.
این باور اشتباهی است که فکر کنیم این دشواری فقط در کشور ماست و در کشورهای دیگر مردم بسادگی زندگی میکنند. همه آنهایی که به کشورهای پیشرفته سفر کردهاند به این نکته اذعان دارند که مردم این کشورها بسختی کار میکنند.
بهرهوری و قانونمداری در چنین کشورهایی بسیار بالاست و هیچ کارفرمایی به اصطلاح پول مفت ندارد به آدمهایی بدهد که بهرهوری کمی دارند.
حالا اگر به این حرفها اعتقادی ندارید کافی است، چند فیلم خارجی و ارزشمند را با دقت تماشا کرده و روی موضوع کار کردن آدمها در هر پست و مقامی دقت کنید تا متوجه شوید داشتن کار و کسب درآمد برای آنها حیاتی است و اگر فردی کارش را از دست بدهد، زندگیاش بسیار دشوار میشود.
آخر هفتهها را میتوانید به تفریح از هر نوعی که دوست دارید اختصاص دهید، اما واقعیت این است که در طول هفته باید بشدت کار کرد. اینکه میگویند برای تامین مخارج زندگی باید دو یا سه شغل داشت و خیلیها این موضوع را نقد میکنند و ایرادهایی به آن میگیرند را زیاد هم جدی نباید گرفت.
راستش زندگی گران شده، نه تنها در کشور ما که در همه دنیا. برخی میگویند از بَرجها و تجملات زندگی کم کرده تا لازم نباشد چند جا کار کنید، اما باور کنیم برخی از بَرجهای زندگی امروزی را نمیتوان به حساب ریخت و پاشهای بیحساب و کتاب گذاشت، آنها لازمه زندگی هستند.
از طرفی بد هم نیست آدم کار کند و پول دربیاورد و مثلا اتومبیل مجهزی بخرد تا ساعاتی که از آن استفاده میکند، لذت ببرد و آسایش داشته باشد یا خانهای بخرد که امکانات خوبی داشته و زندگی را برای او راحتتر کند.
راحت زندگی کردن و داشتن آسایش را نباید با تجمل گرایی و مصرفگرایی بیحد و اندازه و بیمارگونه قاطی کرد و اشتباه گرفت.
مدیریت زمان کلید طلایی
اینجاست که پای مدیریت زمان وسط میآید. چیزی که تلفیقی از تمامی مسائل یاد شده را به گونهای منطقی ایجاد میکند. باید سخت کار کرد تا آسایش بیشتری داشت. بد نیست گاهی به مورچهها یا زنبورهای عسل نگاه کنیم.
آنها سخت تلاش میکنند تا بتوانند به حیات خود ادامه دهند. پس بهتر است از سخت کار کردن، نترسیم اما وقت خود را مدیریت کرده و باور کنیم با مدیریت زمان از 24 ساعتی که در اختیار داریم خیلی بهتر و مفیدتر میتوانیم، استفاده کنیم از همین امروز روی مدیریت زمان متمرکز و دقت کنید که چند ساعت را به بطالت سپری کردهاید البته همه میدانیم که بطالت حتی با تفریح فرق دارد. تفریح، کاری هدفمند است که برای خوش بودن در نظر گرفته میشود و در نهایت بهرهای دارد، اما بطالت، وقت گذارنی بیهوده است که هیچ ثمرهای ندارد. یکیاش همین وقتگذرانی بیش از اندازه در شبکههای اجتماعی! واقعا چه لزومی دارد ساعتها در گروههای تلگرامی بچرخی؟!
شاید بهتر باشد همان زمانی که برای سپری کردن در شبکههای اجتماعی در نظر گرفته میشود برای اموری باشد که به ارتقای درک وفهم ما کمک کرده و باعث میشود راه تازهای برای زندگی بهتر پیدا کنیم. مگر نه این است که خداوند، آفریدگار تازهگیهاست و هر روز و هر ساعت ما را به راهی نو هر چند پرچالش فرامیخواند. هر راه تازه، رُخ جدیدی از زندگی را به ما نشان میدهد پس وقت خود را برای یافتن راههای تازه صرف کنیم.
جملات روانشناسی مثبت و زیبا درباره زندگی :
مطالعه جملات روانشناسی زیبا و جذاب با موضوعات مختلف می تواند یکی از راه های موثر برای تغییر رویه زندگی ما باشد. جدیدترین جملات زیبا درباره زندگی و موفقیت را در ادامه ملاحظه می فرمایید که هر یک از این جملات مثبت روانشناسی و عبارات امیدبخش و زیبا می توانند انگیزه ایی برای شروعی دوباره و ایجاد تحولی عظیم در زندگی هر فرد باشند. در ادامه این جملات زیبا را مشاهده نمایید.
جملات روانشناسی مثبت و امیدبخش
زندگی یک پژواک است
هر چه می فرستید باز میگردد
هر چه می دهید می گیرید
هر چه دیگران دارند در شما وجود دارد
پس همیشه خوبی کنید.
******
ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺎﺷﻴﺪ…
ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻴﺪ.
اﮔﺮ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺁﻧﺮا ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪاﺭﻧﺪ, ﺑﮕﺬاﺭﻳﺪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ,
” ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻚ اﻧﺘﺨﺎﺏ اﺳﺖ “
******
اون لبخندی که برای پنهان کردن دردت میزنی،
لبخند خداست به بنده اش
اون لبخندی هم که پشتش خدا باشه تمام مشکلاتو حل میکنه…
******
وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می شکند، یک زندگی به پایان می رسد
******
مسیر زندگی یک طناب باریک است که
اگر نتوانید بین عقل و قلبتان تعادل برقرار کنید
سقوط شما حتمی است….!
******
فرصت زندگی کمه…
بزرگوارتر از آن باش که برنجی
و
نجیب تر از آن باش که برنجانی…
******
جملات ناب و زیبا درباره زندگی
* شهامت همیشه فریاد زدن نیست ،
گاهی صدای آرامیست که در انهای روز می گوید : فردا دوباره تلاش خواهم کرد . *
******
اتفاق اول باید در درون من رخ دهد تا تکرار آن را در دنیای بیرون ببینیم
پس من می توانم بهترین باشم
******
قـــــطـره هـــای کــــوچـک آب
اقـــــیـانــــوس بــــزرگ را مـــی ســازنـــد
دانـــــه هـــای کــــوچــک شـــن
ســــاحــل زیــــبـا را . . .
لـــــحـظه هـــای کـــــوتاه
شـــــایـــد بـــی ارزش بــــه نــــظـر بــــرســـنـد ، اما …
******
برای زیبا زندگی نکردن،
کوتاهی عمر را بهانه نکن..
عمر کوتاه نیست…
ما کوتاهی می کنیم!!
******
عکسهای یادگاری و دوست داشتنی در تاریکخانه ظاهر می شن
اگه یه روزخودتون رو توی تاریکی و تنهایی دیدین،
بدونید که خداوند داره براتون عکسای قشنگی روچاپ می کنه
******
جمله های روانشناسی درباره زندگی و امید
با این اعتقاد زندگی کن که کل جهان طرف من است ؛
مادامیکه به آن بهترینی که در در وجودت است،
وفادار بمانی، موفق خواهی بود
******
موفق کسی است که با آجرهایی که بطرفش پرتاب می شود،
یک بنای محکم و زیبا برای زندگی بسازد.
******
درمقابل سختیها همچون جزیره اى باش که دریا هم با تمام
عظمت وقدرت نمى تواند سر او را زیر آب کند.
******
دو مورد بیهوده ترین احساسات:
غصه خوردن برای اتفاقی است که افتاده
و نگرانی برای چیزی است که احتمال دارد و در آینده روی دهد
******
خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید.
پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم میتوانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
******
آرزوهایت را یادداشت کن .خداوند آنها را فراموش نمیکند
اما تو از خاطرت میرود .آنچه امروز داری خواسته دیروز بوده است
******
جملات کوتاه درباره موفقیت و کامیابی
بیادتان مى آورم تا همیشه بدانید که زیباترین منش آدمى، محبت اوست پس؛
محبت کنید چه به دوست، چه به دشمن! که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست.
******
راز قدرت در قلبی خالص و ذهنی منظم است.
عجب داستان غریبی است!
اگر از هر چیزی فقط بهتریتنش را بخواهید ،غالبا همان را بدست می آوری
******
سکوت نکن …
زمزمه کن گاهی !
قدم بزن در کوچه های زندگی …
و گاهی آرام پرواز کن …
این آبی بیکران مال تو نباشد …
مال کیست ؟
******
برایم مهم نیست از بیرون چگونه به نظر می آیم…
کسانی که درونم را می بینند برایم کافیند…
برای آن هایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم…
با خود می گویم بگذار همان بیرون بمانند…
******
زندگی به من یاد داده
برای داشتن آرامش و آسایش
امروز را با خدا قدم بر دارم
و فردا را به او بسپارم …
زندگی زیباست!
******